خاطرات

دوش از جانب آصف پیک بشارت آمد       کزحضرت سلیمان عشرت اشارت آمد

خاک وجود ما را از آب دیده گل کن       ویران سرای دل را گاه عمارت آمد

این شرح بی نهایت کز لطف یار گفتم    حرفیست از هزاران کاندر عبارت آمد

این ابیات را با دوست وهم اتاقیم مریم نوشتم در روز آخری که با هم در خوابگاه شبستر بودیم عجب روزی بود از یک بابت خوشحال بودم که ترم دوم کارشناسی ارشدم رو نزد خانواده ودر شهر خودم می خوانم واز طرفی ناراحت که از دوستان وهم اتاقیهایم جدا میشدم!

سپاس

بنام خداون جان آفرین         حکیم سخن در زبان آفرین

خداوند را سپاس گذارم که به من توفیق داد که در رشته ادبیات فارسی تحصیل کنم وبه دانش ادبیات راه یابم.وهمچنین مدیون پدر ومادر عزیزم هستم که مرا به نحو احسنت تربیت نمودن برای پدرم رحمت ایزدی وبرای مادرم طول عمر را از حضرت باری تعالی خواستارم.